محمدطاها جانمحمدطاها جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

محمدطاها موقشنگ

236.برف بازی و شیطنتهای گل پسری:

گل پسری  دو روز پیش که  رفتیم طرقبه تونستی برف رو ببینی و لمسش کنی . وقتی دست زدی دیدی سرده گفتی مامان چه یخه . اما کم کم خوشت اومد و مشت  مشت از زمین برمیداشتی و به ماشین بابایی و تابلو  و درخت پرتاب میکردی و جیغ میکشیدی .   اینقدر شیرین زبونی میکنی که حرفات از قلم میفته که بنویسم. همه چیز و همه حرف روکامل میفهمی و کامل میزنی.   این روزها ا ینقدر کارها و شیطنتهات  و کنجکاویهات زیاده که تمام وقتهایی که باهات هستم درگیرتم و باید یسره باشما باشم و وقت کار دیگه ایی ندارم. حتی وقت نمیکنم بیام به وبت سربزنم. یکسره دنبال بازی هستی و میگی مامان بریم بازی کنیم. بازی های تحرکی...
17 اسفند 1393

235.برگشت از مسافرت و رویش همزمان دودندان کرسی بالا

سلام سلام : 10 روز پیش از مسافرت برگشیم و چند روز اخر اونجا مریض شدی و اول تب و لرز و بعد هم اسهال استفراغ . اینجا که اومدیم بردمت دکتر خودت و خدارو شکر حالت خوب شد و الان چند روز هم هست که سرفه هات قطع شده.   از وقتیکه اومدیم خونه مون چند تا کلمه انگلیسی یاد گرفتی. سیب - پرتقال - موز - گربه - سگ - پنیر وقتی میریم طبس کل برنامه هات عوض میشه و اموزش هات تعطیل . اخه اونجا یکسره سرگرمه بازی و شیطنت هستی و حواست رو جمع نمیکنی.   اینقدر باهوش و خواستنی شدی که روزی هزار بار خدارو بخاطر وجودت شکر میکنم نازنین مامان. تو این مدتی که مریض بودی خونه خیلی اروم و سوت و کور شده بود . الهی هیچ بچه ایی مریض...
3 اسفند 1393
1